قله خشچال-دریاچه اوان

زمان: پنج شنبه و جمعه 9 و 10 اردیبهشت 89

آخر هفته برنامه خشچال بود. اسمش را شنیده بودم  ولی نرفته بودم. گویا کوهنوردی سنگین و زمستانی هم بود. به هر تقدیر برای این برنامه ثبت نام کردم. آرش سرپرست شد و روز پنج شنبه بعد از ظهر از جلوی درب رشت به سمت قزوین و دریاچه اوان حرکت کردیم. 14 نفر بودیم و احسان هم از آزادی به جمع ما اضافه شد. ترافیک سنگینی را شاهد بودیم و خسته کننده.جاده مخصوص ترافیکش سنگسن بود. 3 ساعت بعد رسیدیم قزوین و بعد به سمت دریاچه اوان تغییر مسیر دادیم. طبیعت زیبای بهاری قزوین هر بیننده ای را مسحور می کرد.اوایل شب بود که به دریاچه اوان رسیدیم. هوا تاریک شده بود و بسی سرد. باران نم نم می بارید. با نظر سرپرست کمپ زدن را  بیخیال شدیم و در ساختمان اداری مدیریت دریاچه در اتاقی کوچک سکنی گزیدیم البته 20 تومن هم کرایه دادیم. با اکثر بچه ها داخل مینی بوس آشنا شده بودیم. بساط شام را فراهم کردیم و خوردیم و بعد  بازی کردیم و ... بچه ها اکثرا آماتور بودند و خیال صعود نداشتد . کیسه خوابها را انداختیم و خوابیدیم. تا نیمه های شب خوابم نبرد. دلیلش را می دانستم .اگزازپام نبرده بودم.صبح ساعت 6 احسان بیدارم کرد و صبحانه خوردیم . من و احسان و مرتضی داوطلب صعود بودیم. سرپرست هم به همراه  سایر بچه ها کنار دریاچه ماندند.


ساعت 6:30  شروع به حرکت کردیم. هوای بسیار مه آلود و سرد صبحگاهی نوید صعودی سخت را میداد ! با سرعت خوبی پیش رفتیم و از روستا خارج شدیم و افتادیم در مسیری که ماشین رو بود و اسمش جاده معدن. مرتضی و احسان دوربین داشتند و من نداشتم لیکن برای عکاسی از صحنه های بدیع و زیبای بهاری دریاچه و روستاهای سرسبز اطراف، دوستان دقایقی چند می ایستادند. بیش از دوساعت در جاده معدن با شیب ملایم راه رفتیم . گاه برای کم کردن مسیر از جاده خارج می شدیم و کوهنوردی میکردیم! دریایی از ابر زیر پایمان بود.


ادامه مطلب ...

سلام

سلام خدمت دوستان.

من این وبلاگ را به تازگی راه اندازی کردم و حرفهای دلم را خواهم نوشت...

امیدوارم مورد استفاده قرار بگیرد.