یادداشتی در وصف انجمنمان : َAutClimbing

تازه از سرکار برگشته بودم. خسته بودم ! چایی گذاشتم و به معیت دوستان نوش جان کردیم.  داشتم با دوستانم سر دانشگاهمان و آنچه توی این چهار سال بر سرش آمده، بحث و گفتگو می کردیم.همان بحث های روتین ! بحث هایی که مثل همیشه هیچ نتیجه ای در بر نداشت !

سری به فیس بوک زدم ؛ خبری نبود . میلم را  هم چک کردم. یه سری میل تبلیغاتی داشتم پاک کردم.

سری به Autclimbing هم زدم ! خبری خواندم و ناگهان شوکه شدم.خبر این بود: به علت مشغله درسی رئیس می خواد عوض بشه!!! به علاوه مبلغی چند از اساسنامه ... به همین سادگی ... ناخودآگاه خاطرات و سخنانی در ذهنم مرورمی شد !

حسام نوریان ،همنورد قدیمی ام، 4 سال پیش توی برنامه پاشوره داشت برای من از گروههای کوهنوردی دانشگاه ومکانیک و پلیمر و ... می گفت و القصه چنین سخن بر زبان راند : تو اون گروهها اگه بری ، پیشرفتی تو کوهنوردی نمی کنی و تنها راه چاره اینه که به آغوش انجمن کوهنوردی دانشگاه پناه بیاوری ! که برنامه هاش خفنه و اله و بله ... من نیز حرفهایش را با لذت تمام گوش می کردم . اتفاقا بعد همان برنامه هم رفتم وبلاگ های پلیمر و مکانیک را زیر و رو کردم و با انجمن دانشگاه مقایسه  کردم و به این نتیجه رسیدم که واقعا انجمن کذایی یک سر و گردن بالاتر از بقیه گروههای دانشگاه و حتی دانشگاههای دیگر است. برنامه های بسیار موفق ، بچه های آشنا به کوهنوردی و گاه حرفه ای و ... صمیمیت مثال زدنی بین بچه ها مرا مجذوب و شیفته این انجمن کرد. دوره فاطمه رحمانی بود. جلسه ها هم هر دوشنبه عصر تو دانشکده ریاضی برگزار می شد . رسمیت قابل قبولی هم داشت و تقویم مصوب با حداقل تغییرات اجرا می شد. خلاصه دوران درخشانی داشت انجمن.

حالا یه فلش فوروارد می زنیم به چهار سال بعد ؛ یعنی بهار 89 ، انجمن کوهنوردی پلی تکنیک  ...

بعد از عید از تقویم مصوب فقط سه برنامه اجرا شد از 8 برنامه!!!  یعنی کمتر از 40 درصد ! یکی کویر بود با یک هفته تاخیر در اجرا ، که هنوز که هنوز است بچه های کویر بهش می گن اردو(!)

دوم خشچال بود که سرپرستش عوض شد و آخرسر فقط دونفر قله رو زدند. و سوم غار بورنیک

اما جنگل ابر بالاخره اجرا نشد ! سرپرست جنگل دلیل اصلی را عدم دسترسی به سرپرست کل عنوان کرد تو فیس بوکش !!! کارآموزی کوه به حدنصاب نرسید ، کارآموزی سنگ اجرا نشد و ... جلسه ها بعضا با 2 یا 3 نفر تشکیل شد و کلی خبر بد و اوضاع قمر در عقرب و اینا. بچه ها به همدیگر میل می فرستادند و دنبال راه چاره می گشتند و ...

اما :

نزدیک چهارماه است بحث اصلی هیئت رئیسه این است که بالاخره انجمن کوهنوردی با دانشگاه همکاری بکند یا مستقل عمل کند؟ و تصمیم این می شود که کاری بکنیم که نه سیخ بسوزد و نه کباب ! یعنی همان واژه ناخوشایند محافظه کاری ... در شرایطی که  اجرای حتی یک  برنامه با مشکلات اساسی مواجه می شود آنوقت از صعود سراسری دماوند حرف می زنند دوستان و برنامه ای سنگین و دراز مدت برای اینکه هر آماتوری بتواند دماوند را در ایام ارتحال امام فتح کند !!! و به یقین اجرا نشد.

حالی آنکه گروه مکانیک، منظم ترین و منسجم ترین دوره خود را طی می کند. آزادکوه زمستانی ،دشت لار  ، سهند به لیقوان و جنگل نوردی کجور به سیسنگان  و ... برنامه هایی است که اخیرا در این گروه اجرا شده است.

ماجرایی که اخیرا برای من پیش آمد این بود که یکی از دوستان من که با مکانیک دو سه هفته پیش رفته بودند دشت لار ، و اتفاقا با ما نیز کویر رفته بود، طی مقایسه ای ، از بدی های گروه مکانیک می گفت و اینکه نگاهشان به قضیه، کوهنوردی محضه و برای مای دخانی خوب نیست !

می گفت: ما را همان به که بیایم با گروه شما(انجمن دانشگاه) و بریم عشق و حال !!! جای سیگاری ها توی مکانیک نیست !

من تعجب کردم و گفتم: منظورت اینه که توی گروه دانشگاهه جای سیگاری ها؟

و ایشان گفتند: برنامه های شما همش گلگشتیه و برا سیگاری جماعت مناسبه ! ولی مکانیک نه ...

دیگر نمی دانستم جوابش را چه بدهم ! فقط گفتم: باشه . خداحافظ ...

با خودم گفتم خوب شد قدیمی های گروه اینجا نبودند؛ مثل آقای شیرمحمد،احسان،منصور،محمد،ابوذر و غیره و ذلک ... تا نبینند چه بلایی سر انجمن با 19 سال سابقه شان آمده و به ما را فحش و بد و بیراه نمی گفتند...

حالا برگردیم به اپیزود قبلی و توصیه های حسام نوریان ! کاش حسام بود و خودش قضاوت می کرد. مکانیک الان چقدر پیشرفت کرده و ما چقدر پسرفت !!! ببینم آیا باز هم روی حرفش خواهد ماند یا نه ؟

باید قبول کنیم که فقط نامی از انجمن پلی تکنیک مانده، حتی وبلاگ خوبی هم نداریم. کلی بحث وبلاگ توی کامنتها شد(بحث ها را اینجا ببینید.) و نتیجه نهایی جالب و عجیب بود : هیچ!  حتی مسئول وقت وبلاگ به خودشان زحمت هم ندادند تا حداقل در مدح و ثنای خودشان چند خطی بنویسند ! خودتان بروید همین الان مقایسه کنید:

انجمن کوهنوردی پلی تکنیک و کوهساران(گروه کوهنوردی مکانیک امیرکبیر)

 از بد روزگار ، خبر فارس نیوز(اینجا) هم مزید بر علت شد تا ترس پنهانی هم همه بچه ها را مبتلا کند ! و البته شعارهای الکی و آنچنانی در برخوردهای Face to Face

چقدر عوض شدیم تو این چهار سال ! چی بودیم و چی شدیم؟ انجمن کوهنوردی پلی تکنیک با آن همه دبدبه و کبکبه در وضعیت انحلال قرار دارد !

یاد دارم دو سال پیش توی ایستگاه 5 توچال با یکی از بچه های ترک گروه دماوند برخورد کردم... کوهنورد بزرگی بود با کفش هایLasportiva ی 550 هزار تومانی ! و لنین رفته و کلیمانجارو و ... از سختی های گاشربروم می گفت و از سرمای بیس کمپ اورست و ... خلاصه کلی آدم حسابی بود . از من هم پرسید . تا گفتم از انجمن پلی تکنیک هستم ، سر تعظیم فرود آورد و گفت که چه گروه خفنیه این پلی تکنیک و چنین و چنان ...البته  من هم به ناچار(!) کلی فخرفروشی کردم . اما اکنون از آن گروه فقط نامی بر جای مانده است.

باید قبول کنیم که افول بزرگی در طی دو سه سال اخیر به خود دیده ایم.

یه دوره ای نصف خبرهای فارس نیوز و امثالهم از پلی تکنیک و سرکشی هایش بود و هیچ خللی به کار بچه ها وارد نمی کرد چراکه اصلا توجهی به خبرهایش نداشتند. و حالا یک خبر مشکوک فارس نیوز بچه ها را اینقدر ترسانده !!! چقدر ظلم پذیر شده ایم ما ! آه ... امیدوارم دیگر شعار ندهیم که پلی تکنیک قلب جنبش دانشجویی !

.

این فکر ها اذیتم می کرد... هنوز صفحه Autclimbing روی لپ تاپ خودنمایی می کرد و اون پست زیباتر(!).  از روی ناچاری و شاید کمی عصبانیت رفتم توی پست اخیر وبلاگ کامنت گذاشتم و دلیل رئیس رو برای استعفاش خواستم. فردا دوباره برگشتم جوابهای کامنتم رو خواندم !!! نتیجه جالب و عجیب بود و مجموع نظرها این بود که این مساله یک مورد کاملا شخصی است  و به من و امثال من ربطی ندارد و بهتراست که ماها خفه شویم . دو سه نفر هم زیرش در تایید کلیت جواب ، چند کلامی نوشته بودند.... ناراحت شدم ... کاش اصلا کامنت نمی گذاشتم. کاش ... به راستی چرا انتقاد برای بعضی ها اینقدر گران می آید؟

خلاصه...

هفته بعد مجمع فوق العاده برگزار نشد .

دوهفته بعد برگزار شد.

رئیس مستعفی حتی افتخار ندادند به مجمع بیایند و حداقل دلیل استعفایشان را به مشتاقان شرح دهند. باز هم احسنت به مرام قدیمی های گروه که صحنه را خالی نگذاشته بودند. من هم مسافرت بودم و مجمع نتوانستم بیایم.

یکی از بچه ها با 18 رای رئیس شد. کابینه هم تغییر چندانی نکرد. البته سریعترین تغییر در کابینه را هم همان دو روز اول دیدیم. آری! دبیر عوض شد.

خواستم کامنتی بگذارم و ورود کابینه جدید را به عرصه خدمت(و نه قدرت) تبریک بگویم. اما ترسیدم دوباره به من توهین کنند ، از خیرش گذشتم...

امیدوارم این دوره، دوره درخشان انجمن کوهنوردی پلی تکنیک باشد...

و ... بهار 89 هم در حال تمام شدن است و من هنوز در حسرت برنامه رفتن !

 

پی نوشت :

*پست مربوط به تغییر سرپرست  و کامنت های مذکور در داخل متن حذف شده است. البته دلیلش را نمی دانم.والبته خبردار شدیم که بعضی دیگر از پست های مشکوک طی اقدامی تامل برانگیز حذف شده اند ! الله اعلم.

نظرات 14 + ارسال نظر
ح. ح. 21 خرداد 1389 ساعت 11:06 ب.ظ

سلام. نوشته ات تامل برانگیزه. نکات مثبتی داره ولی بزرگنمایی ابهت به ظاهر از دست رفته ی یک تشکل دانشجویی، در نوشته ات کمی به چشم میزنه.
میدانیم گروهی بوده که عده ای در آن فعالیت میکردند و در دوره های زمانی ای بسته به شرایط، شاید، وضع خوبتری داشته ولی حالا از دید اکثریت، وضع خوبی نداره که آسیب شناسیش، انگار معمولا به بحثهای بی سرانجام فلسفی میانجامه و عایدی کاربردی چندانی نداره. مسلما شرایط محیط هم به مرور تغییر کرده ... مهمتر اینه که ببینیم خودمان چقدر تغییر کردیم و چقدر توانسته ایم قابلیت سازگاری با تغییرات را در خود بپرورانیم؟ از کوه رفتن و سنگنوردی همین برایمان مانده که برنامه های به قول امروزیها «خفن» یا «اردوی کویر» یا « گلگشتی» برویم و کارهای جدی بکنیم یا نکنیم، یا نیم نگاهی هم به مسایل پیرامونیش هم داشته ایم؟
به نظرم هیچکدام از انواع برنامه های کوهنوردی در یک تشکل دانشجویی (مثلا گلگشتی شدن با کار جدی) منافات نداره و به نظرم اتفاقا یکی از روشهای جذب عضو همین تنوع و تکثر میتونه باشه. ولی فهرست زیر از دید ناظر شاید قابل توجه اند:
-توجه به جذب عضو جدید و پرورش نیروهایی برای دوره ی بعدی
- عدم توجه بیش از حد به برنامه های خودخواهانه در سطح به اصطلاح خودمان! و کسر شان دانستن وقت گذاشتن برای قبول سرپرستی یا حضور در برنامه هایی در سطحی پایینتر از خودمان
- پرهیز از سیاسی بازیهای نابجا و رفتارهای ناپخته در عملکردها - بی تجربگی یا کم تجربگی ما خیلی مهم نیست ،مهمتر اینست که آزموده را دوباره نیازماییم!
- فراهم نکردن شرایطی برای پیشامد موقعیتی که مسوولین دانشجویی انجمن، در میانه مسیر کاری بین دو کفه ی «خواسته های دانشجویان» و «خواسته های مدیریت تربیت بدنی» نتوانند تعادل ایجاد کنند.
- تشخیص اولویت در رویه های کلی، مثلا: اولویت اصلی کوه است یا تجربه ی اجتماعی یا هردو بطور متعادل؟ یا اجرای برنامه های شخصی در لوای تقویم انجمن یا تن در دادن به برنامه های بی حاشیه یا بحث اختلاط یا جدایی...
- پشتیبانی از دوستانمان در برهه های حساس، دست تنها نگذاشتنشان، تیمی کار کردن و منتقل نکردن بار مسولیتها به دوش عده ای اندک
- احترام قایل شدن به وقت و زمان خود و دوستان چه به عنوان برنامه ریز و پیشنهاد دهنده و تقویم چین و مسوول وبلاگ و عضو هیات رییسه....چه به عنوان یک شرکت کننده ی عادی یا عضو انجمن
- مسوولیت پذیری کافی، برنامه ریزی، پیش بینی بازخوردها،
- تعامل با دیگران در عین عقب ننشستن از برخی مرامها
- توهم نزدن؛ و....
شاید بتوانم باز هم قلمفرسایی و سخن سرایی کنم ...یا خیلی دقیقتر و مورد به مورد و مصداقی درباره فهرست بالا یا تک تک جملات نوشته ات و دغدغه های نیکویت وحسن نیتت بنویسم ولی نننویسم بهتر است. شادباشی و تندرست. ارادت /ح.

مژگان 22 خرداد 1389 ساعت 10:30 ق.ظ

سلام.دیروز که مطلبتون رو خوندم یاد یکی از مطلبای وبلاگ خودم افتادم اسمش به کجا چنین شتابان بود و روند رو به افول کوهنوردی دختران پلی تکنیک رو توش نوشته بودم.اون روزها منم از اوضاع گروه خیلی شاکی بودم .بعدش یه برنامه رفتم شخصی بود. خاتون بارگاه .عصری که رسیدیم رو خط الراس و چادر زدیم و گفتیم و شنیدیم و خوابیدیم و پاشودیم.صبحونه خوردیم.حس کردم هیچ تمایلی برای ادامه ندارم.کوه و قله برام بی معنی شده بود .به سرپرست برنامه گفتم من میمونم .اونا رفتند و من تنها تو چادر مونده بودم.خیلی حس تازه ای برام بود.کوه بعدی که رفتم خیلی لذت بیشتری بردم و کوه های بعدی همین طور.این من و ما ها هستیم که به گروه و برنامه هاش انگیزه می دیم و جون میدیم و روح میدیم.شاید اگه برنامه های پاییز اون تقویم باعث دلخوری و شاکی شدن من شده بود من هم باعث رکود و بی معنی شدن برنامه ها شده بودم.

الانم مشتاقم که زودتر امتحانات تموم شه و تقویم تابستون رو به کمک هم پربارتر اجرا کنیم.در کل من مثل شما فکر می کردم اما الان نمیکنم.به قول آقای رافعی باید به همه ی اینها مثل تجربه نگاه کرد . تنها هنر ما اینه که این تجربه ها رو تجربه نکنیم.

راستی دیشب موقع خواب داشتم به این نوشته و کل انجمن فکر میکردم میدونین چی خواب دیدم؟؟؟
خواب دیدم جلسه هفتگیه گروهه و کلی آدم اومده تو جلسه.قبله شروع جلسه یه خانمی میاد بهم میگه من مربی شنا هستم می تونم به دختراتون واسه برنامه آبشار آموزش بدم یه خانم دیگه من مربی درجه دو کوهنوردی ام خوشحال میشم با شما همکاری کنم و خلاصه :جلسه شروع میشه و دبیر برنامه هارو میگه:هفته پیش برنامون لغو شد و برای هفته ی بعد هم برنامه ای نداریم.یکهو صدای جمعیت بلند میشه یعنی چی شورشو در اوردید مگه ما بیکاریم و همشون با دلخوری میرن.

شاد باشید یاخچی هم ملتی عزیز.

میلاد 22 خرداد 1389 ساعت 05:53 ب.ظ

سلام بر همگی.
فکر کنم من اولین کسی بودم که متنت رو خوندم. دو شب پیش. ولی دستم نرفت کامنت بزارم، گفتم بزارم بچه ها نظر بدند و دیدگاه های بچه ها رو ببینم و بعد نظرم رو بگم چون راه حلی برای برون رفت از شرایط فعلی داشتم- اصلا پیش از دیدن متنت- که گفتم بعد از مشاهده ی نظر دوستان عرض کنم. اولا یه چیزی بگم در مورد متنت و اون این که کمی تا نیمه ابری! متنت برآمده از احساس است، نمی گم مستدل و مستند نیست ولی بیشتر اون رو احساسی می بینم ولی با این وجود کارت رو می ستایم از این جهت که برایت اهمیت داشته یه پستی رو به قضیه گروهی که خودتت از اونی اختصاص بدی و جمعی رو فرابخونی برای دادن راه حل و بحث کردن.
و اما در مورد وضعیت گروه باید بگم بررسی و به اصطلاح امروزیِ خز شده ی آسیب شناسی!! انجمن آنقدر زیاد هست به نظرم که نوشتنش شدنی نیست برای من در این کامنت. این که گروه فعلی در چه زمینه هایی مشکلات دارد، در چه زمینه هایی حتی از دوره های پیش از خود هم جلوست و... همه نیازمند بررسی دقیق و هم اندیشی همه ی ماها دارد. برای نمونه برایت بگویم شاید جو گلگشت پسند شدن اعضا ماحصل تغییرات نسل جدید دانشجوهاست( البته شاید) و ... همه ی این ها نیازمند این هست که ماها و به ویژه ماها که حداقل تجربه ی چندساله در گروه داریم و شرایط مختلفی را تجربه کرده ایم جدیدترها را راهنمایی کنیم تا گروه رو به بهبودی برود، من پیشنهادی داشتم، بسیار پیش از این پست، تا جلسات دوهفته یک بار، و یا حتی یک هفته بار بین اعضا، با توجه به شرایط فعلی گروه در خانه ی یکی از دوستان، برگزار کنیم- اصلا همان جلسات هیئت ریئسه- و این مشکلات را واکاوی کنیم و به دنبال راه حلی برای هر کدام باشیم و آن ها را رفته رفته رفع کنیم. من اگر فرضا حال سرپرست انجمن بودم بی شک چنین کاری را می کردم و دوستان را به صورت جدی، از قدیم تا جدید درگیر می کردم و بدین طریق گروه را از مشکلات به نظرم ناچیز کنونی رها می کردم. خیلی خوش حال می شوم که نظراتتان را در مورد پیشنهاد من بشنوم، چه اعضای جدیدتر و چه اعضای قدیمی تر و چه هیئت ریئسه!! و چه سرپرست!!!

حامد.ن 23 خرداد 1389 ساعت 03:04 ق.ظ

سلام. ممنون از کامنت هاتون دوستان.

به ح.ح: بسیار خرسندم که دوباره در وبلاگ بنده کامنت گذاشتید.
حمید خان پیشنهاداتون بسیار خوبند ولی حس می کنم شما ایده آلیست هستید،چرا که اگر قرار بود روزی این کارها همه شان به نحو احسن انجام شود که دیگر مشکلی نداشتیم! بحث اینه که مسئولیت ها سبک پنداشته می شه و کسی انگیزه این کارها رو نداره...

به مژگان:شایدم شما راست میگین و من در دوره بدبینی قرار دارم !اما امیدوارم که دوره نا امیدی من هم به سر رسد. شاید من هم نیاز به رفتن به برنامه و صعودنکردن ! دارم. راستی عجب خوابی دیدی! تعبیرشم برامون بگو.

به میلاد: احساسی بودن این نوشته را تاحدی قبول دارم ولی همه شان(!) مستدل هستند.
اما پیشنهاد خوبی مطرح کردی. شاید این یک راه حل خوب برای برون رفت از بحران باشد.امیدوارم این کار صورت بگیره. ولی به نظر من پیشنهادت رو جاهای دیگه مثلا وبلاگ هم مطرح کن. چون وبلاگ من جای خوبی برای اعلان عمومی نیست . چون کسی نمی شناسدش.

مژگان 23 خرداد 1389 ساعت 02:53 ب.ظ

پیشنهاد آقای حسنزاده اگه ایده آله پیشنهاد میلاد سوپر ایده آله.
جمع کردن کسانی که در کل برنامه های یکساله انجمن شاید به سه نرسه در خونه یکی از دوستان
به نظر من این کار از اولین قدم یعنی تعیین تاریخ برای جمع شدن تا گام های بعدیش که راه طولانی ای هم هست یک پیشنهاد آرمانیه.
مصداق عینیش جلسات هیئت رییسه ست.اعضاش دانشجویان مقیم دانشگاهن وقتش موقعه ناهاره.ساعت و روزش از هفته ها قبل مشخصه چه جوری تشکیل داره میشه با هزار اس ام اس و ایمیل تازه دو ساعت بعد قرار 3 تا از اعضا میان.با فاصله ی زمانیه حداقل 30 دقیقه!
حالا کافیه تعمیم بدیم به جمع دانشجو و غیر دانشجو-خارج از دانشگاه-یافتن محل مناسب-ساعت مناسب-افراد مکفی و ملزم و ...
راستی من آدرس وبلاگم که ناجوانمردانه فیلتر شد رو عوض کردم
شدهhttp://naghmeyenajor.persianblog.ir
ممنون میشم عض کنید سری هم بزنیئد خوشحال میشم.
با اجازه لینک دادم.

مژگان خانم احساس می کنم شما هم تا حد زیادی از گروه و بچه ها گله مندی! اما پیشنهاد میلاد خیلی سنگین نیست. می شه کاریش کرد . فوقش همه نمی آن و فقط کسایی که دوس دارن میان...
ولی به نظرم چنین کاری لازمه و هم برای هیئت رئیسه جدید خوبه که کلیات رو بدونه و بتونه در رابطه با مسائل مختلف تصمیم گیری کنه مخصوصا ارتباط با دانشگاه و بقیه مسائل مهم.مخصوصا که رئیس جدید تجربه زیادی هم نداره.
دیگر اینکه اینقدر از تجربیات حرف می زنیم بالاخره باید این تجربه ها طبقه بندی بشه و ازشون استفاده بشه.نه اینکه فقط تجربه بشه .

ممنون که لینکم کردی. چرا وبلاگت رو فیلتر کردن؟ سیاسی هستی؟

حامد.ن 23 خرداد 1389 ساعت 05:54 ب.ظ

راستی وبلاگ سینا رو هم مسدود کردند ! مبارکشون باشه...

برج سینا ! 28 خرداد 1389 ساعت 11:22 ق.ظ http://www.boorjsina.wordpress.com

سلام.
یاشاسین.
چوخ خوشحالام کی سیزین اورک یازیلارین اوخورام. ساوالان منیم روحوم ،‌ منیم جانیم ده. سیزه شاد گون و یاشاییش آرزو الیرم.
ساغ اولون

میثم 2 تیر 1389 ساعت 09:14 ب.ظ http://Aurvant.blogfa.com

سلام
حامد خوشحالم که این موضوع برایت اهمیت داشته که راجع به آن نوشته ای...
اولا نقش عاملی رو به هیچ وجه نمی شه شوخی گرفت: اهتمام دانشگاه ها به حذف گروه های این چنینی...در جلسه ای که با حضور مسئولین گروه های دانشجویی دانشگاه های تهران بود، با میلاد حضور داشتیم...حامد...تیغ حکومت برنده است!
احتمالا می پرسی چرا تاثیری بر گروه مکانیک نگذاشته؟؟
این تنها به سبب شرایط خاص گروه مکانیکه که تحت حمایت دانشکده هستند...بودجه هم دارند...ممنونشان هم هستند و...

مورد بعدی، عدم همکاری دانشجویانه! مثلا راجع به خود شما من شنیدم مدت کوتاهی، مسئولیتی در دوره سعید داشتی و پس از چند روزی کناره گرفتی...!
خوب سعید هم مانند تو! بقیه هم مانند تو! اگر به خودت حق می دهی که کناره گیری کردی به بقیه هم حق بده...
(امیدوارم از انتقاد ساده من دلخور نشی).
به هر حال این گروه دانشجویی احتیاج به نیروی دانشجویی داره!
تا وقتی که کسی نباشه کار کنه، وضع از این بهتر نمیشه!

حامد.ن 3 تیر 1389 ساعت 04:36 ق.ظ

سلام میثم.
خوشحالم که بالاخره رئیس قبلی هم کامنت گذاشتند! :دی
البته که ناراحت نشدم. کلا برای انتقاد به جا ناراحت نمی شم.
من تا اونجا که یادمه تو دوره سعید مسئولیتی رو قبول نکردم !
اما حرفتو قبول دارم که هیشکی کار نمی کنه.
میلاد یه پیشنهادی داد که می شه روش فکر کرد.
یه جلسه بسیار بسیار رسمی با زمان و مکان معین و دقیق بذاریم و هرکسی نظراتش رو قبلا اماده کنه (درباره همه مسائل و مشکلات انجمن)و برای برون رفت از بحران تو اون جلسه اعلام کنه. امید که اتفاق نظر در مورد همه مسائل حاصل بشه. اینطوری بهتر نیست؟

میثم 4 تیر 1389 ساعت 06:46 ق.ظ

آقا ما هستیم...با انجمن:دی...تا همیشه!
مسئولیت هماهنگی رو به عهده خودت می گذارم...
مرسی
در ضمن...دبیر سابق انجمن اینو به من گفته بود که شما حاضر نشدی به کارت ادامه بدی...منظورم اون مستعفیه بود:دی

مژگان 5 تیر 1389 ساعت 08:36 ق.ظ

فکر کنم آقا میثم شما حامد محمدی رو با حامد نجفی اشتنباه کرفتی اونی که رفت کنار حامد محمدی بود.
آقای نجفی از پیشنهاد وبلاگ گروه هم بسیار ممنون حتما مزاحم میشیم.
راستی من دو سه کلمه از کامنت برج سینا رو نفهمیدم مثلا اورک یعنی چی

ح.ح. 6 تیر 1389 ساعت 04:24 ب.ظ

به مژگان: ای دختر جان اورک یازیلارین یعنی دلنوشته ها :)

سینا (زووورووو!) 7 تیر 1389 ساعت 01:42 ب.ظ

یکم
حامد عزیز عذر خواهی می کنم
اون زمان من شما رو با حامد محمدی اشتباه گرفتم و جواب دادم!
علت اون جواب تیز هم این بود که حامد امروز یک مسئولیت رو قبول کرد و دقیقا هفته ی بعدش گفت که نمی تونه
شدیدا عذر خواهی می کنم
دستم بشکنه!


من یک راه ساده دارم:
ما با امیر حسین علیخانی هستیم تا گروه به فرجام برسه
دوران انتقال سختی داریم ولی میشه
راستی حامد جا آخر هفته با دوستان انجمن به تمرین سنگ می ریم
مفتخرمون کنید:)

در ضمن من وبلاگ جدیدم فیلتر نشده
به روزم

حامد 11 تیر 1389 ساعت 07:33 ق.ظ

سلام بر دوستان
به مژگان: جناب حمید خان کارشناس زبان ترکی آذربایجانی جواب شما رو دقیق و خلاصه دادند. تشکر از حمید. ایشون هم ترک قشقایی(؟) اند گویا!
به سینا: خواهش می کتم. دیدی جنجال راه ننداختم و صبر کردم تا مسئله به صورت قانونی حل بشه؟ پسر خوبی ام نه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد